مرنج و مرنجان

ساخت وبلاگ
‌میخواستم از دوستان پر مهری که جویای حال من و باربد هستند ، بی نهایت تشکر کنم ، به راستی که چقدر محبتتون دلگرم کننده استبعضی هاتون برام پیام گذاشتید از تجربیات و روزمره های شخصی زندگیم چرا دیگه نمی نویسم ؟راستش حرف و سخن برای نوشتن زیاد هست اما با خودم فکر میکنم ، در این حال و هوای وطن و اخبارهای تلخ از خون و خون ریزی اتفاقات زندگی من و خانواده ام چیز جذابی برای روایت کردن نداره برای فارغ شدن از این شرایط و روزهای عادی خیلی دلتنگم ...در کل من و باربد خوبیم .... باربد در کناری که مدرسه اش میره همزمان برای آزمون یوس که چند ماه دیگه داره، تلاش میکنهمن هم که دیگه نگم براتون حجم مسئولیتم خیلی زیاده از صفر تا صد با خودمه ، هرچند روز یک بار مثل ماشینی که تسمه پاره میکنه ... جسمانی کم میارم و فشارم افت زیاد پیدا میکنه و چون انتخاب و توانی جز استراحت ندارم به سبک خودم استراحتکی میکنم که باز برای بدو بدوهای فردای زندگی آماده بشم در واقع بعد از تکرار زیاد یاد گرفتم چطوری خودم بازیابی کنم .تحلیل تجربه اخیرم براتون مینویسم شاید برای شما هم توجه به این مطلب مفید باشهچند روز پیش با یکی از نزدیکانم که خرید داشت ، همراهی کردم، زمان ناهار خوردن در فوت کورد بهم گفت یه مطلب در مورد باربد میگم ناراحت نشیگفتم راحت باش بگو....بعد خندیدم گفتم فوقش ناراحت میشم چه اشکال داره ولی شاید تو حرف مهمی برای ما داشته باشی .گفت تو به من هم رسیدگی و پذیرایی خوب میکنی برام دسر ، کیک ، میلک شیک و ال و بل درست میکنی اما دقت کردم ، دائم و روزانه برای باربد اینگونه پذیرایی و سرویس میدی حتی کنار اینها ، انارش را دون میکنی ، میو ه اش اسلایس میکنی کنارش میگذاری، فکر میکنم با این کارها خیلی دیگه تحویلش میگیری مانع مرد ش مرنج و مرنجان...ادامه مطلب
ما را در سایت مرنج و مرنجان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : maranjomaranjan بازدید : 48 تاريخ : پنجشنبه 24 آذر 1401 ساعت: 12:09

امروز تلخی حالم مثل زهر بود ...انگار دلم میخواست زندگی را بالا بیارم ... حوصله هیچ رقمه این زندگی را نداشتم مرنج و مرنجان...ادامه مطلب
ما را در سایت مرنج و مرنجان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : maranjomaranjan بازدید : 47 تاريخ : پنجشنبه 24 آذر 1401 ساعت: 12:09

مریم متولد سوم اسفند ماه ، همسرم حسن و پسرم باربد جان و جهانم هستند ،به عشقشون نفس میکشم از اول اردیبهشت ۹۴ در سن ۳۲ سالگی   به علت ابتلا به سرطان پیشرفته کولون جراحی ها ، شیمی درمانی ها و درمان های متعددی که تا به امروز که ادامه داشته را تجربه کردم . تجربه ۲ بار سرطان ، ۹ دفعه جراحی های سنگین و شصت بار شیمی درمانی داشتم سرطان دوم متاستاز تخمدان شدم و هیسترکتومی کردمدر اینجا روایت میکنم دل نوشته هایم ، تجربیاتم را از این بیماری پر از چالش درد و رنج ،یک روایت کاملا واقعی و بدون سانسور ، انگیزه اصلیم از نوشتن این هست که، بتونم با بیان تجربیاتم کمکی ارائه داه باشم به شناخت مردم از درک و شرایط بیمار سرطانی امیدوارم مفید واقع بشود پیشکش همدردانم، عزیزان درد کشیده ،برای همراهان بیماران ، تا اندکی با انتقال این تجربیات از وسعت درد آنها بکاهم ،شاید رسالت من در این دنیا همین باشد .  اینجا حریم مجازی من هست برای احترم متقابل حد و مرزها را لطفا رعایت کنیم به عبارتی آداب و فرهنگ استفاده از روابط مجازی را داشته باشیم رفتار  ما نشانه شخصیت و حرمت به نفس ماست بخشی از مطالب اینجا تداعی آزاد من  و سبک زندگیم در این شرایط سخت است و روزهایی که پشت سر میگذارم هست توصیه میکنم تا زمانی که با کفش های کسی قدم برنداشتیم به راحتی درمورد راه رفتنش قضاوت نکنیم .میدونید چرا ؟ چون زمین بدجور گرد است ... میدونم این جمله به نظر ترسناک میاد ولی کاملا واقعیت داره . قانون طبیعت همینه و کائنات اصلا با کسی شوخی نداره و به قول مولانا جان که میگهاین جهان کوهست و فعل ما ندا/سوی ما آید نداها را صدا /اعمالی که در دنیا انجام می دهیم, مثل صداهایی است که در دامنه کوه فریاد می زنیم, همهٔ آنها ب مرنج و مرنجان...ادامه مطلب
ما را در سایت مرنج و مرنجان دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : maranjomaranjan بازدید : 46 تاريخ : پنجشنبه 24 آذر 1401 ساعت: 12:09